نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود، چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود، نگاه کن!!! تمام آسمان من پر از شهاب می شود!
تو آمدی ز دور ها و دورها، ز سرزمین عطر ها و نور ها.نشانده ای مرا کنون به ذورقی ز عاج ها ز ابر ها بلورها، مرا ببر امید دلنواز من! ببر به شهر شعرها و شورها.
به راه پر ستاره می کشانی ام،فراتر از ستاره می نشانی ام، نگاه کن!!!!
من از ستاره سوخته ام،لبالب از ستاره تب شدن، چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل ستاره چین برکه های شب شدن.